به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز،
فقیه ربانی و عارف نامدار، آیت الله حاج شیخ محمدتقی بهجت،در سال 1334 ق (احتمالاً 1332 ق) در میان خانواده ای متدین، مذهبی و دوستدار خاندان عصمت در شهر فومن دیده به جهان گشود و در همان ابتدای کودکی، یعنی در 16 سالگی، مادر پاکدامن و مهربان خویش را از دست داد. آیت الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدرخویش قرار گرفت. پدر وی، کربلایی محمود، از مردان نیک و خوشنام فومنات بود و از طریق ساختن نوعی کلوچه ی سنتی و محلی مخصوص فومنات امرار معاش می کرد.آیت الله بهجت پس از طی تحصیلات مقدماتی در فومن، در حالی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند، درسال 1348 ق، جهت کسب هرچه بیشتر علم، رهسپار حوزه های علمیه ی عراق شدند و ابتدا در کربلا رحل اقامت افکندند و پس از آن در سال 1352 ق، برای ادامه تحصیل به نجف رفته و قسمت های پایانی درس های دوره ی سطح را نزد عالمان آن سامان به ویژه عارف کم نظیر، آیت الله حاج شیخ مرتضی طالقانی به پایان رساندند و سرانجام ایشان درسال 1363 ق، (1324 ش) راهی ایران گردیدند و پس از اقامتی چند ماهه در فومن به قصد زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) و اطلاع از حوزه قم، عازم این شهر گردیدند و چند ماهی آن جا توقف کردند که خبر رحلت استادان بزرگ را یکی پس از دیگری می شنیدند و از این رو؛ تصمیم گرفتند که در شهر مقدس قم اقامت گزینند.
ایشان در قم، در درس آیت الله بروجردی و آیت الله سیدمحمدحجت کوه کمره ای شرکت نموده و در سایه تلاش و کوشش مداوم خود توانستند به درجه اجتهاد نایل آیند. کرسی تدریس آیت الله بهجت در قم بیشتر در زمینه فقه و اصول بود و بسیار باشکوه برگزار می گردید و شاگردان زیادی را در مکتب علمی و عملی خود پرورش دادند.آیت الله بهجت پس از سالها عبادت و آموزش شاگردانی نمونه سرانجام، در روز یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 (22 جمادی الاول 1430)، به دیدار معبود خود شتافت و پیکر پاکش پس از آن که آیت الله جوادی آملی بر آن نماز گزارد و بر شانه های خیل عظیمی از مؤمنان تشییع گردید، در جوار حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.
قبل از به دنیا آمدن آیتالله بهجت، پدر ایشان به بیماری سختی دچار شده و در زمان بیماری، صدایی میشنود و کسی به ایشان میگوید که محمدتقی در راه است. همین امر نشان میدهد که آیتالله محمدتقی بهجت ذخیرهًْالله است و گوهر خاص و نایابی است که خداوند عطا کرد.مرحوم آقای بهجت قبل از 18 سالگی به درجه اجتهاد رسیدند.با یک واسطه از شیخ عباس قوچانی نقل میکنند که محضر استادمان میرزاعلی آقای قاضی بودیم، استاد فرمودند شیخ محمدتقی بهجت نامهای نوشته و در این نامه مسالهای را سؤال کرده است. اگر کسی 3 روز روح را از بدن خارج کند حال که روح به بدن بازگردد آیا باید قضای نماز را به جای آورد؟ استاد بیان کردند که من مطمئن هستم این کار، کار خود شیخ محمدتقی بهجت است و ایشان سیر ملکوتی داشته است.ایشان در نماز، نماز نمیدید، بلکه خدا را میدید. وقتی نماز میخواند 3 روز بدنش خسته بود. عدهای میگفتند ما نگران نماز آقا بودیم و درخواست داشتیم که از نماز مستحبی خود کم کنند. یکی از مراجع قم بیان میکردند که آیتالله بهجت نقال نیست و هرچه میگوید جزو جانش است.
انسان تائب از عمل و رفتار خود ناراضی و به مقام برتر و اعمال صالح فکر میکند. بندگان بزرگ خدا همواره در حال استغفار در اعمال خویشتن هستند. آیتالله بهجت هرگز توقف نداشت و مصداق واقعی انسان تائب بود. در هر زمان که نسبت به نماز دیگر اوج می گرفت مقام برتری داشت و تنها در اندیشه عبودیت بود. آیتالله بهجت از هنگام نوجوانی و قبل از ورود به سال بلوغ لباس بندگی پوشید و تا آخرین لحظات حیات با تمام توان در مسیر بندگی خداوند گام برداشت و عبد بود. انسان اگر به نور علم و عمل آراسته شود عبد است و آیتالله بهجت در طول 90 سال علم مشعل فراروی او بود و به علوم حضوری راه یافت، میدید و حرکت میکرد. تمام لحظههای آیتالله بهجت بندگی بود و میگفت انسان باید هر روز فکر کند که وظیفه روز او چیست و به آن عمل کند. آیتالله بهجت میفرمود اصلاح امور دنیا و آخرت انسان به اصلاح رابطه با خداست و اصلاح رابطه با خدا به اصلاح نماز است.
ایشان فوق العاده انسان وارسته ای بود. یکی از عادات ایشان این بود که قبل و بعد از درس به مباحث خاصی می پرداختند، مباحث اخلاقی، تربیتی و عرفانی و اگر هم کسی می خواست به این مباحث برسد باید زودتر می رفت. وقتی که درس تمام می شد آنهایی که اهل اخلاق و عرفان بودند می نشستند. در یکی از جلسات به بحثی وارد شدند و داستان رحلت یکی از علمای معاصر را بیان کردند. آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) نقل می کردند آن بزرگوار قبل از اینکه از دنیا بروند در لبنان خدمت آقا رسیدند که حضرت فرمودند شما یک هفته بیشتر در دنیا نمی مانید. ایشان گلایه می کنند که قرار بود ما در زمان ظهور شما باشیم و آن حضرت می فرمایند که در زمان ظهور، شما رجعت خواهید کرد.خیلی از داستانهایی که آیت الله بهجت نقل میکردند که یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند میگفتند. دوستان میگفتند: این خودش است. میگفتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت و از یک قضیهای که اغلب آن را نقل میکردند به صحت این مطلب پی بردیم.
ایشان بارها میفرمودند: آن آقا در مورد جن چنین گفته. تا یک بار بچههای کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند. ایشان به بچهها فرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رفتم طرف دیگری و میخواستم مراقبت کنم که چه کار میخواهند بکنند آقا. دیدم به آنها فرمودند: جن ترس ندارد، آنها کاری به مومن ندارند. حالا کسی که سی سال میگفت یک آقایی، به این بچههای کوچک میگفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آنجا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامهام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب که گذشت، صدای پای آنها را بیرون در اتاق میشنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم. عمامهام کنارم است. رفت به آنها گفت: این لشکر خداست."عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص حرف جن را چه طوری متوجه شد؟ فرمود: آخر آن جملهاش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه میگفتند: یک آقایی بود.
کرامتی منحصر به فرد
بنابرآنچه از اطرافیان آیت الله بهجت نقل شده است، ایشان دارای کرامات و مکاشفات منحصر به فردی بوده اند به نحوی که حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم قَرَنی، در مراسم ارتحال حضرت آیت الله بهجت، ضمن سخنرانی، خاطره ای از پدر بزرگوارشان آیت الله حاج شیخ علی قرنی که خود شاهد این کرامت شگفت از آیت الله بهجت بوده اند را این گونه نقل کرده اند:سال 1349 ش، روزی در قم، اوّل صبح، همراه پدرم برای زیارت حرم حضرت معصومه (س) حرکت کردیم و نزدیک مسجد محمدیّه در خیابان اِرَم، با آیت الله بهجت برخورد کردیم. پدرم خیلی به ایشان اظهار ارادت کرد. خواست دست ایشان را ببوسد؛ امّا ایشان نگذاشتند.
پس از مصافحه و معانقه، آیت الله بهجت اشاره کردند که: ایشان، فرزند شماست؟ پدرم عرض کرد: آری.
من، دست و صورت آیت الله بهجت را بوسیدم. ایشان دستشان را زیر چانة من گذاشت و سه بار فرمود: «خوب باشید، خوب باشید، خوب باشید!». معلومم نشد که فرمایش ایشان، ارشاد بود یا دعا. سخنِ ایشان را بر دعا حمل کردم که إن شاءالله خوب باشم.
چند قدمی که ایشان دور شدند، مرحوم پدرم گفتند: ایشان را شناختی؟ عرض کردم: نه! با شما آشنایی داشت؟
گفتند: بله؛ ایشان آیت الله بهجت هستند. دومی ندارند!
سپس همراه پدرم وارد حرم حضرت معصومه (س) شدیم، پس از نشستن در مسجد بالاسر، به پدرم عرض کردم: برخورد ایشان با شما، برخورد آشنا بود؟
پدرم گفتند: بله! من و آیت الله سیدمهدی روحانی و آیت الله احمد آذری قمی و آقا شیخ حسین توسّلی در نجف، در درس کفایة ایشان شرکت می کردیم. آشنایی ما با ایشان، از آن زمان است.
در ادامه، پدرم گفتند: من مطلبی را از ایشان دیده ام، نمی دانم مجاز به گفتن هستم یا نه؛ ولی با برخورد محبّت آمیزی که به شما کرد، گویا عنایتی به شما دارد. من جریان را برای شما می گویم که اگر نگویم، آن را با خود به گور خواهم برد؛ ولی مشروط به این که تا من زنده ام و تا آیت الله بهجت زنده است، آن را برای کسی بازگو نکنی.من با این که به مقتضای سخنرانی در جلسات مختلف، مناسبت های فراوانی پیش می آمد که این ماجرای ناب را بگویم، ولی به دلیل عهدی که با پدرم داشتم، از نقل آن، حتی پس از وفات پدرم، خودداری می کردم؛ امّا پس از شنیدن خبر ارتحال آیت الله بهجت، این جریان را برای خانواده ام تعریف کردم و پس از آن در مهدیّة تهران و این بار، سومین باری است که آن را نقل می کنم.
مطلبی که پدرم فرمود، این بود:در زمانی که در نجف، مشغول تحصیل بودم، پدرم، آخوند ملّا ابراهیم، برای زیارت، به نجف آمد. چند روزی در نجف بود و پس از آن، با هم به کربلا رفتیم. یک شب در حرم امام حسین (ع) مشغول زیارت بودم که ناگهان یادم افتاد که عهد کرده ام چهل شبِ چهارشنبه، به مسجد سهله بروم و تا آن وقت، سی و دوشب رفته بودم. متأثر شدم که چرا صبح، متوجّه این مطلب نشده ام تا بتوانم به عهد خود، عمل کنم و اکنون باید مجدداً این برنامه را از ابتدا آغاز نمایم.
در این فکر بودم که دیدم آیت الله بهجت در قسمت بالاسرِ ضریح امام حسین (ع) نشسته و مشغول زیارت و عبادت است. خدمت ایشان رفتم و سلام کردم. فرمود: آقای قرنی! چیه؟ تو فکری؟ می خواهی به مسجد سهله بروی؟
توجّه نکردم که ایشان از کجا فهمید که من در فکر مسجد سهله ام. عرض کردم: بله! و موضوع عهد خود را توضیح دادم. فرمود: برو، پدرت را بگذار در مدرسه و بیا! من اینجا منتظر شما هستم.
پدرم در حرم بود. ایشان را به مدرسه بردم. شام را تدارک دیدم و به پدرم گفتم: شما شام را میل کنید و استراحت نمایید. گویا استادم با من کاری دارد، من مجدّداً به حرم امام حسین (ع) باز می گردم.سپس به حرم بازگشتم و خدمت آیت الله بهجت رسیدم. ایشان فرمود: می خواهی به مسجد سهله بروی؟
گفتم: آری، خیلی مایلم.
فرمود: بلند شو همراه من بیا. و دست مرا در دست خود گرفت. همراه ایشان از حرم امام حسین (ع) بیرون آمدیم و از شهر، خارج شدیم. ناگاه، به صورت معجزه آسا خود را پشت دیوارهای شهر نجف دیدیم. فرمود: از پشت شهر، وارد آن می شویم.
شهر نجف را دور زدیم و وارد مسجد سهله شدیم و نماز تحیّت و نماز امام زمان (ع) را در معیّت آن بزرگوار خواندم. پس از آن، آیت الله بهجت فرمود: می خواهی نجف بمانی یا به کربلا برگردی؟
عرض کردم: پدرم کربلاست و او را در مدرسه گذاشته ام، باید به کربلا برگردم.
فرمود: مانعی ندارد. و مجدداً دست مرا گرفت. دستم در دست آن بزرگوار بود که خود را در بالاسرِ امام حسین (ع) دیدم.
در پایان این ماجرا، آیت الله بهجت فرمود: راضی نیستم که تا زنده ام، این جریان را برای کسی بازگو نمایی.
آن زمان که آیت الله بهجت(ره) زنده بودند گاها بعضی وقت ها میشنیدیم که میگفتن ایشون با آقای خامنه ای مشکلی دارن.
اما چندوقت پیش یه متن خیلی جالب خوندم که:خرداد 68 که مجلس خبرگان آقا رو برای رهبری انتخاب میکنن خوب خیلی ها مخالف بودند.عده ای میرن خدمت آیت الله بهجت(ره) و بهشون میگن به نظر شما آقای خامنه ای برای رهبری جوان نیستند؟جواب آیت الله بهجت(ره) برام خیلی جالب بود.ایشون میگن:«همون یکبار که گفتن علی(ع) جوان است و خلافت را به او ندادند برای هفت پشتمان بست است. »
آقای بهجت معمولا کسی را به این آسانی در خانه اش راه نمیدادند اما مقام معظم رهبری هر چند وقت یک بار شبها حتی بصورت غیر مترقبه میآمدند و با آقای بهجت جلسهی نیم ساعتی داشتند و میرفتند.در جریان فتنه 18 تیر، آقازاده مقام معظم رهبری با مرحوم آقای بهجت دیداری داشتند. آیتالله بهجت به آقازاده رهبر انقلاب فرمودند، به پدر سلام برسانید و بگویید محکم در جای خودش بنشیند، دشمنان میخواهند پدر شما را از جایگاهش بلند و ضربههای سنگینی را به نظام وارد کنند. آیت الله بهجتمی گفت گفت مدتی است خوابی میبینم که در آن در مجلسی قرار داریم و منبری آماده است و ما هم منتظر هستیم تا امام خمینی(ره) بر روی منبر برود اما در آخر میبینیم که امام از آیت الله خامنه ای برای حضور بر روی این منبر دعوت میکند.
رهبر انقلاب در دیدار با اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم در تاریخ 1389/8/2 در ذیل شرح حدیثی، توصیهی مرحوم آیتالله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» بیان کردند و فرمودند: «مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقهای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقهی عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین». خب، انسان در همهی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است.
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود»
منبع موثقی از آیتالله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند، علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند، آیتالله خامنهای وارد شدند و امام زمان (عج) جلوی پای ایشان تمام قد بلند شدند و برای ایشان جایی برای نشستن باز کردند.در خواب یا مکاشفهای ایشان خطری را نسبت به انقلاب پیشبینی کرده بودند و به مقام معظم رهبری پیغام دادند که خطری را نسبت به انقلاب پیشبینی کردهاند و توصیه صدقه و دعاهای خاص را به ایشان کردند و فرمودند، آنچه از من ساخته بود نیز انجام دادم.
منابع:
1ـ ادهم نژاد، محمدتقی. گلشن ابرار، قم: نورالسجاد، 1386، جلد 6.
2ـ م. کدخدازاده، عباسی. کرامات شگفت عارفان، قم: بیت الاحزان، 1390
3ـ احمدی جلفایی، حمید. 40 قطب عرفانی، قم: نسیم ظهور، 1391.
4ـ احمدی، وحیده. 100 مکاشفه و کرامت از عارفان و عالمان ربانی، قم: نسیم ظهور، 1391.

به گزارش جهان به نقل از مهر، رسانه های عراق امروز از اشغال کامل شهر موصل توسط تروریستهای داعش و به ویژه سیطره آنها بر فرودگاه بین المللی این شهر و برخی مناطق دیگر استان نینوی خبر دادند، خبری که در بیشتر رسانه های جهان هم انعکاس پیدا کرده است.
تروریستهای داعش پنجشنبه 15 خرداد نیز به صورت گسترده و هنگام بامداد به شهر مقدس سامراء با هدف اشغال مرقد مطهر امامین عسکریین علیهما السلام حمله ور شدند، اما با واکنش قاطع نیروهای امنیتی و عشایر متحمل تلفات سنگین و متواری شدند، بسیاری از تروریستهایی که به هلاکت رسیدند، ملیت عربی و غیر عراقی داشتند.
در پی اشغال شهر موصل، ائمه و خطیبان نینوا از همه مردم خواستند علیه تروریستهای تکفیری سلاح به دست بگیرند و آنها را از این شهر بیرون برانند. خطیبان و ائمه مساجد استان نینوی تاکید کردند هر شهروندی که می تواند سلاح به دست بگیرد، با تروریستهای داعش بجنگد.
از سوی دیگر، اسامه النجیفی رئیس پارلمان عراق امروز در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت باید تمام امکانات بین المللی و ملی برای مقابله با داعش به کار گرفته است، در غیر این صورت، عراق نابود خواهد شد.
تروریستهای تکفیری هفته پیش هم یورش گسترده ای به شهر سامراء داشتند و توانستند چندین ساعت در این شهر مقدس جولان بدهند و اگر دخالت به موقع نیروهای امنیتی و حمایت عشایر نبود، آنها مرقد مطهر امامین عسکریین علیهما السلام را هم به اشغال خود در می آوردند.
اما چرا داعش به این راحتی به شهرهای مختلف حمله می کند و حتی می تواند آنها را به اشغال خود درآورد؟ چه عوامل داخلی و خارجی در اوج گرفتن این گروه تروریستی تکفیری خطرناک دخیل است؟
طی روزهای گذشته، خبرهای متعددی درباره هلاکت تروریستهای سعودی، یمنی، افغانی، قطری وابسته به داعش و انهدام خودروهای سعودی و قطری متعلق به این گروه تروریستی منتشر شده است که همه این نشانه ها از ارتباط مستحکم این گروهک با برخی کشورهای منطقه خبر می دهد.
اگر سخنان اخیر نوری المالکی نخست وزیر عراق که به صراحت از دست داشتن عربستان و قطر در ناآرامی های عراق سخن گفته است، مورد توجه قرار دهیم، به راحتی به این نتیجه می رسیم که اتاق فکر و فرمان این گروهک در خارج از عراق و در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قرار دارد که همچنان از عادی سازی روابط با عراق با وجود گذشت بیش از یک دهه از سرنگونی رژیم بعثی صدامی خودداری می کنند و طی این مدت این کشورها، با اعزام تروریستهای مزدور خود باعث کشته و زخمی شدن دهها هزار نفر از مردم عراق طی سالهایی که از سقوط صدام می گذرد، شده اند و همچنان به حمایتهای خود از تروریستها در عراق برای به شکست کشاندن روند سیاسی ادامه می دهند.
در این زمینه یک رسانه عراقی از نشست سرکردگان گروه تروریستی داعش با پادشاه عربستان پرده برداشته است. پایگاه خبری دولت قانون فاش کرده است عبدالله بن عبدالعزیز در نشستی با سرکردگان گروه تروریستی داعش، اجرای طرح اشغال سامراء و موصل را بررسی کرد.
این پایگاه خبری به نقل از منابعی که بلندپایه توصیف کرد، نوشت عملیات گروه تروریستی داعش در سامراء و موصل با نظارت مستقیم پادشاه عربستان و با هماهنگی قطر انجام شد.
این منبع نوشت دستگاههای اطلاعاتی عراق اطلاعات دقیقی در دست دارند و همچنین اعترافات سرکردگان داعش، دست داشتن عربستان و قطر در عملیات تروریستهای داعش برای ایجاد هرج و مرج در عراق با هدف تجزیه این کشور را اثبات می کند.
این منابع گفتند عملیات تروریستهای داعش از شش ماه پیش تحت نظارت مستقیم عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان و با هماهنگی قطر برنامه ریزی شده بود و امکانات مالی و لجستیکی بزرگی که به سه میلیارد دلار می رسد، برای اجرای این طرح هزینه شده بود.
هدف از اجرای این عملیات، ایجاد ناآرامی های امنیتی گسترده و اشغال برخی استانهای شمالی برای رساندن این پیام به افکارعمومی جهان مبنی بر ضرورت ایجاد اقلیم های سنی با هدف تسهیل برپایی امارتهای تکفیری و تبدیل آن به اقلیمهایی که تکفیریها بر آن حکومت کنند.
این منابع گفتند نشستهایی در برخی پایتختهای عربی از جمله اردن، قطر و برخی پایتختهای اروپایی میان نمایندگان سازمانهای اطلاعاتی عربستان و قطر با برخی سرکردگان داعش با حضور برخی سیاستمداران عراقی از جمله برخی نمایندگان پارلمان برگزار شد .
به گفته این منابع، عملیات داعش با نظارت مستقیم پادشاه عربستان انجام شد که با برخی از سرکردگان مهم این گروه تروریستی دیدار کرده و با آنها درباره آموزش تروریستها در داخل عربستان با نظارت مستقیم سازمانهای اطلاعاتی آل سعود به توافق رسیده بود.
این منابع افزودند نقش قطر در این عملیات مهم بود، زیرا این کشور وظیفه جذب تروریست از برخی کشورهای عربی از جمله کشورهای عربی شمال آفریقا را برعهده داشت و آنها را در یک اردوگاه ویژه در خارج از قطر آموزش داد و سپس آنها را از طریق ترکیه وارد عراق کرد.
عملیات اصلی طرح مشترک تروریستهای تکفیری و حامیانشان، انفجار مرقد مطهر امامین عسکریین علیهما السلام در سامراء برای شعله ور کردن آتش فتنه مذهبی و جنگ طایفه ای بود که این عملیات با واکنش قدرتمند و موفقیت آمیز نیروهای امنییت عراق و عشایر با شکست روبرو شد و تروریستها و حامیانشان تصور نمی کردند که مردم سامراء و موصل از نیروهای امنیتی در جنگ با داعش حمایت کنند و غافلگیر شدند.
ایجاد ناآرامی و هرج و مرج در استان دیالی نیز یکی از محورهای طرح رژیمهای عربی بود، اما نیروهای امنیتی عراق پیش از شروع این طرح، آن را با هلاکت شمار زیادی از تروریستهای داعش از جمله سرکردگان آنها خنثی کردند.
آیا عراق در آستانه یک کودتا قراردارد؟
حسن هانی زاده کارشناس مسائل بین الملل درباره تحولات اخیر عراق می گوید تحرکات اخیر گروهک داعش و اشغال کامل استان موصل توسط این گروهک از احتمال بروز تغییرات میدانی وسیاسی در عراق حکایت دارد.
گروهک داعش ابتدا در استان الانبار به مقابله با نیروهای مسلح پرداخت، اما با شکست روبرو شد. سپس این گروه به شهر سامراء با هدف تخریب حرمین عسکریین علیهما السلام حمله کرد، اما این حمله نیز توسط ارتش عراق دفع شد.
استراتژی داعش ایجاد یک فتنه طایفه ای و جنگ شیعه- سنی در عراق است که به نظر می رسد این گروهک با اشغال استان الموصل به هدف خود نزدیکتر شده است.
با توجه به اینکه اغلب بدنه میانی و بالایی نیروهای مسلح از افسران موصلی تشکیل می شود، بنابراین اشغال موصل یک اقدام اتفاقی ،گذرا و بی هدف نیست.
قطعا هدف اول داعش که با هماهنگی برخی از بعثی های فراری صورت گرفته نا کارآمد جلوه دادن دولت نوری المالکی و گسترش موج نا رضایتی در میان ساکنان مناطق سنی است.
این کارشناس می گوید اظهارات اخیر راجح میزان مشاور اسامه النجیفی رئیس پارلمان عراق مبنی بر اینکه باید دولت شیعه را برکنار کنیم از وجود یک توطئه داخلی و منطقه ای برای بازگرداندن عراق به قبل از سال2003 میلادی حکایت دارد.
طبیعی است ارتش عراق در آینده به بهانه وجود نا امنی در مناطق سنی نشین نقاط حساس مراکز مختلف عراق را در اختیار خواهد گرفت و دولت نوری المالکی را با انجام شورشهای خیابانی برکنار خواهد کرد.
آنچه اکنون در عراق جریان دارد شبیه سازی حوادث مصر برای برکناری دولت محمد مرسی است که طی ان از میان این حوادث ژنرال عبدالفتاح السیسی به عنوان ناجی ملت مصر خارج شد.
به نظر می رسد اکنون عراق در آستانه یک تحول دراماتیکی جدیدی قرار دارد که اگر دولت نوری المالکی با کمک طیفهای همسو اقدامی برای سرکوب گروهک داعش صورت ندهد، عراق به دوران ما قبل سقوط صدام باز خواهد گشت.
متاسفانه طیفهای شیعه نیز اوضاع بحرانی عراق را با دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی دهند و ادامه اختلافات این طیف ها به فروپاشی ائتلاف های زیر مجموعه شیعه و در نهایت حاکمیت طیفهای دیگر منجر خواهد شد.
این کارشناس ابراز عقیده می کند لذا به نظر می رسد که داعش علاوه بر موصل متوجه سایر نقاط سنی نشین خواهند شد و استانهای بیشتری را برای تشکیل دولت اسلامی عراق و شام اشغال خواهد کرد، همسویی کشورهای منطقه مانند عربستان با گروهک داعش نشانه وجود یک توطئه سازمان یافته داخلی و منطقه ای برای تغییر ساختار سیاسی وامنیت عراق است.

آخر تیرماه سوت پایان گام نخست سند ژنو موسوم به «برنامه اقدام مشترک» زده میشود؛ توافقی که سوم آذرماه 1392 بین جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 (شامل انگلیس، فرانسه، آمریکا، روسیه و چین به همراه آلمان) امضا شد.
بر اساس متن سند، تمدید این دوره 6 ماهه برای یک دوره دیگر پیش بینی شده است تا طی آن، درباره گام نهایی و تدوین راه حل جامع رایزنیهای لازم صورت گیرد.
با این همه، دوازدهم خردادماه تارنمای «المانیتور» به نقل از یک مقام آگاه آمریکایی از احتمال تمدید دوره تا پاییز خبر داد؛ امری که خارج از متن سند است و قاعدتا به توافق همه طرفها نیاز دارد.
به نظر میرسد آمریکا نمی خواهد فعلا گفتوگوها به بنبست برسد؛ به ویژه در آستانه تغییر احتمالی چهره کنگره پس از برگزاری انتخابات سیزدهم آبان ماه مجالس سنا و نمایندگان و روزهایی که در وین 4 پس از مدتها نشستن تهران پای میز مذاکره و امتیاز دادن ها و کوتاه آمدن ها برای نشان دادن «حسن نیت» و «نمایاندن چهره واقعی غرب»، روشن شد هیچ گروه و اندیشهای نمیتواند منافع ملی و مصالح نظام را بر گام های محتاطانه ترجیح دهد.
به هر روی، نشست «محمدجواد ظریف» و «کاترین اشتون» مذاکره کنندگان ارشد جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 در استانبول ترکیه، نشست های سیاسی و فنی در حاشیه جلسه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و مذاکرات دوجانبه با نمایندگان آمریکا و روسیه در سوییس و ایتالیا شکل گرفت تا شرایط و نظرات برای رسیدن به توافق جامع، بررسی و راه، هموار شود.
با این همه بیاییم 9 سال به عقب برگردیم... تابستان سال 1384. فک پلمپ تاسیسات یو. سی. اف اصفهان آن هم پس از دو سال وعدههای سر خرمن غرب و ناتوانی آن در ارایه یک طرح نهایی که باید شامل غنی سازی اورانیوم در ایران میشد.
مرداد 1384 و فقط چند ساعت مانده به اینکه «محمد خاتمی» دولت را به «محمود احمدی نژاد» تحویل دهد، دستور رسید فک پلمپ آغاز شود.
آن زمان هم مانند الان که سند ژنو روی میز است، دوره پس از توافقنامه پاریس بود؛ توافقنامهای که بدون تایید مجلس شورای اسلامی در آبان ماه 1383 میان تهران و تروییکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) به امضا رسید و آنگونه که «حسن روحانی» دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و رییس جمهوری کنونی، پس از نشست با نمایندگان سه کشور اروپایی در سعدآباد روبروی دوربین ها و میکروفن ها گفت، «ایران تعلیق کامل غنی سازی اورانیوم را پذیرفت».
همه اینها در شرایطی بود که از پاییز 1382 و فقط حدود یک ماه پس از آنکه نخستین قطعنامه شورای حکام علیه ایران به تصویب رسید و روحانی به عنوان مسئول ارشد پرونده هستهای برگزیده شد، توافق تهران شکل گرفته و ایران اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را پذیرفته بود.
در آن زمان هم خاتمی به عنوان رییس جمهوری وقت، مشابه سخنانی را که روحانی سوم آذرماه به دنبال امضای سند ژنو گفت، بر زبان راند و پس از توافق پاریس اظهار کرد «آنچه در جریان این توافقنامه پیش آمد اعتراف رسمی و صریح کشورهای اروپایی به این بود که ما صاحب این حق (هستهای) هستیم و حق داریم آن را اعمال کنیم. نگفتهاند شما فقط حق دارید که داشته باشید؛ گفتهاند حق اعمال این حق را دارید. من فکر میکنم این پیروزی بزرگی است».
این در حالی بود که اجرای این توافق ها و پذیرش داوطلبانه پروتکل الحاقی و حتی ارایه یک سند 1033 صفحه ای درباره جزییات همه فعالیت های هستهای کشور جلو تصویب قطعنامههای پیاپی شورای حکام و زیادهخواهیهای بعدی را نگرفت. اینگونه بود که رهبر معظم انقلاب وارد میدان شدند.
ایشان سیزدهم دی ماه 1386 در جمع دانشجویان دانشگاه های یزد چنین فرمودند: من هم در آن زمان گفتم در جلسه مسئولین که پخش شد «اگر بخواهند روند مطالبه پی در پی را ادامه دهند بنده خود وارد میدان می شوم». همین کار را هم کردم. بنده گفتم روند عقب نشینی باید متوقف شود و تبدیل به روند پیشروی شود؛ و اولین قدمش هم باید در همان دولتی برداشته شود که عقب نشینی در آن صورت گرفته است.
پس از حدود 9 سال از آغاز پلمپ تاسیسات هستهای ایران باز هم در سال 1392 تصاویر پلمپ در نطنز و فردو و تعطیل شدن غنی سازی تا سطح 20 درصد را دیدیم. با اینکه اجرای پروتکل الحاقی متوقف شده است اما بازرسان آژانس دسترسی هایی فراتر از پادمان های مورد توافق به تاسیسات دارند و اطلاعات طراحی و جزییات تاسیسات هسته ای کشور تقدیم این نهاد شده؛ جایی که بارها از خلال گزارش ها و حتی دبیرخانه آن، اطلاعات محرمانه و حتی نام دانشمندان شهید ایرانی در اختیار سرویسهای جاسوسی قرار گرفته است.
با این همه تهران بر اساس اصول اخلاق سیاسی اسلامی که از خلال رهنمودهای رهبر معظم انقلاب نمایان است، خود را پایبند به تعهدات و ادامه مذاکرات بر اساس چارچوب های مورد توافق می داند و عهدشکنی نمی کند.
تلاش های هیات ایرانی در برقراری تماس ها و برگزاری نشست ها هم به همین امر بر می گردد. با این همه چنانچه غرب بی توجه به شکست سیاست های نخ نما و پوسیده خود در پیشبرد همزمان دو راهبرد «چماق و هویج» یا «نیش و نوش» باز هم به زیاده خواهیها و بی احترامی ها به اراده ملت ایران در پیگیری حقوق بین المللی خود ادامه دهد دور نیست زمانی که دوباره فک پلمپی تازه را از تاسیسات هسته ای ببینیم.
اینجاست که چرخ روزگار می چرخد و آنچه نزد افکار عمومی می ماند فقط چهره روسیاه غرب خواهد بود که بار دیگر فرصت خود را از دست داده و از آزمون دیگری در پیشگاه ملت ایران و همه آزادگان جهان سرشکسته بیرون می آید.
منبع:فارس
بزرگترین کمبود جامعه ما، مسائل اخلاقی است
خبرگزاری شبستان: آیتالله مصباح تأکید کرد: بزرگترین کمبود جامعه ما، مسائل اخلاقی است و باید توجه به مسائل اخلاقی را در جامعه احیا کنیم.
به گزارش خبرگزاری شبستان از قم به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح، ایشان در دیدار با دانشپژوهان نخبه و ممتاز مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خیمنی (ره) که در این مؤسسه برگزار شد، ضمن استماع پیشنهادات و راهکارهای دانش پژوهان جهت پیشبرد اهداف مؤسسه، به این پیشنهادات پاسخ گفت.
وی با بیان اینکه باید راهکاری اندیشیده شود تا دانش پژوهان پیشنهادات و انتقادات خود را راحتتر در اختیار مسؤلین قرار دهند، خاطرنشان کرد: شما از پیشنهاد دادن خسته نشوید، زیرا حتی اگر به این پیشنهادات هم عمل نشود، اثر میگذارد و کمکم زمینه را برای حل مشکلات فراهم میکند.
علامه مصباح با تذکر این نکته که بسیاری از پیشنهادات و انتقادات فی حد نفسه حق و صحیح است اما باید در مقام عمل به ظرفیتها و امکانات هم توجه شود، افزود: گاهی اوقات مشکلات مالی و کمبود نیروی انسانی مانع پیشرفت اهداف و برنامهها میشود، و لذا علاوه بر پیشنهاد باید تلاش کرد تا این کمبودها جبران شود و زمینه انجام اهداف و برنامه فراهم گردد.
آیتالله مصباح با اشاره به کمبودهایی که در مورد مسائل اخلاقی احساس میشود خاطرنشان کرد: از جهت نیروی انسانی اخلاقی به نسبت به گذشته کمبودهای زیادی وجود دارد، و باید سعی کنید این نیازها را درک کنید و خودتان را از امروز برای پر کردن این خلأ آماده کنید و بار تأمین این نیاز را به دوش بگیرید.
علامه مصباح همچنین توجه به اصول قرآنی را در این زمینه مهم برشمرد و یادآور شد: یکی از اصولی که کمتر به آن توجه میشود این آیه قرآن است که میفرماید: "ومن یتق الله یجعل له مخرجا"، درحالی که گاهی نیازهای مادی چنان بر انسان فشار میآورد که نمیخواهد به نیازهای معنوی فکر کند.
وی ادامه داد: رابطهای بسیار قوی میان انجام کار برای رضای خداوند و موفقیت در آن کار وجود دارد، و راه خلاصی از بن بست ها، توجه به رضایت الهی و کسب تقوا است.
آیتالله مصباح با اشاره به آیه "الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا" خاطرنشان کرد: ما در راه خواستههای حیوانی که هیچ ضمانتی برای موفقیت در آن وجود ندارد جهاد میکنیم، اما برای خدا جهاد نمیکنیم!
وی بزرگترین کمبود جامعه را کمبود اخلاقی دانست و متذکر شد: این مشکل میتواند در تمام فعالیتها تأثیر بگذارد، و باید توجه جدی به مسائل اخلاقی را در جامعه احیا کنیم.
خبری از نگاه توحیدی در علوم انسانی نیست!
خبرگزاری شبستان: اکنون در بسیاری از حوزهها به ویژه در علوم انسانی مشاهده میشود که یک نگاه سکولار وجود دارد و خبری از نگاه توحیدی که باید بر همه بخش ها حاکمیت داشته باشد، نیست!
به گزارش خبرگزاری شبستان، حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علی اکبری، نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان در نشست «هماندیشی چالشهای فکری کنونی نسل جوان» که روز دوشنبه، 19 خرداد در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: چالشهای فکری و تربیتی دانشآموزان مانند دنیای عمومی دبیرستانها ناشناخته است و به هماناندازه که ما از این بخش غفلت میکنیم از سوی دیگر رقبا برای آنها برنامه میریزند.
وی ادامه داد: در یک نگاه فرصت محور در این مقطع سنی که آغاز تفکر انتزاعی در همین دوران است تحولات مربوط به بلوغ از منظر روانشناختی نیز قابل ملاحظه است. چالشهای فکری عقیدتی در همین دوران شکل میگیرد که در دورههای بعدی زندگی تکمیل میشود.
وی با اشاره به سخنان امیرالمومنین (ع) در نهجالبلاغه بیان کرد: از یک سو در این دوران ذهن فعال، تیزبین و دریافت کننده و از طرف دیگر دل خالی و دریافت کننده است. به همین دلیل است که هوشیاران و فعالان عرصههای سیاسی در دورههای مختلف به همین دوران برگشتهاند و حضور فعالی داشتند که از آن جمله میتوان به فعالیتهای شهید بهشتی و شهید باهنر در اوایل انقلاب اشاره کرد.
به گفته این مقام مسئول، ویژگی این دوره (از 14 سالگی تا اواخر دوره دبیرستان) اثرگذاری فراوان آن است و جوانان در این دوره توانایی اثرگذاری در خانواده را دارند. اکنون از 12 میلیون دانش آموز 3 میلیون در این بخش قرار دارند که با یک نگاه فرصت محور یک سرمایه برای ما به شمار میروند. از سوی دیگر اگر نگاه غفلتآمیز داشته باشیم این سرمایه تبدیل به یک خطر میشود.
نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان با اشاره به برخی از آسیبهای این دوره عنوان کرد: مطالعاتی نیز در این زمینه انجام شده که این مسأله را برای ما تایید میکند.
وی در بخش دیگری از سخنانش هفت ویژگی این دوره سنی را برشمرد و اظهار کرد: در درجه نخست به نظر میرسد که خانوادهها رسالت فکری و مسئولیت تغذیه فکری فرزندان و جوانانشان را احساس نمیکنند و آن را بیشتر به مدرسه و دولت ارجاع میدهند. نکته دوم گستره رسانههای نوپدید است که در دسترس این نسل است و این نسل ارتباط نزدیک و حرفهای با آن دارد.
وی همچنین گفت: واقعیتی که امروز با آن روبهرو هستیم ارائه رسمی و غیرجذابی است که از دین در مدارس و دبیرستانها صورت میگیرد. البته من سهم معلمان خاصی که دارای ویژیگی های خوبی هستند را از این موضوع جدا میکنم.
این مقام مسئول با بیان اینکه سیستم آموزشی متکی بر حفظ و نمرهآوری است که به صورت سلیقهای اعمال و موجب دلزدگی میشود، افزود: وضعیت حافظه محور جزء آسیبهای جدی این دوره است که مهترین آن خاموش کردن انگیزههای فطری در جوانان است.
وی تاکید کرد: در مدارس توجهی به تفکر و تعقل و خردپروری نمیشود و فرصتی برای تفکر دیده نشده است. نکته دیگر نقش رفیعی است که معلمان در ارائه دین دارند و امروز این نقش کاهش یافته است.
حجت الاسلام حاج علی اکبری افزود: تنزل اندیشههای فراخ و انسان ساز و تعالی بخش به بخشهای سطحی از دین صورت گرفته است. اکنون در بسیاری از حوزهها به ویژه در علوم انسانی مشاهده میشود که یک نگاه سکولار وجود دارد و خبری از نگاه توحیدی که باید بر همه بخش ها حاکمیت داشته باشد، نیست!
وی تاکید کرد: امروز هر آنچه که در محیطهای اجتماعی یافت میشود تحت عنوان دین، خدا و پیامبر صورت میگیرد و این خطری جدی است.
حجت الاسلام حاج علی اکبری با اشاره به اینکه تناقض ساختگی بین امروزی بودن و متدین بودن وجود دارد، گفت: ذهن بچهها چگونه میتواند این دو را از یکدیگر تفکیک کند؟! علاوه بر این ما امروز مبتلا به یک نوع خودسانسوری در بین جوانان هستیم.
وی در بخش پایانی سخنانش پیشنهاداتی را ارائه کرد و گفت: اصلیترین پیشنهاد من که نجات بخش نیز هست فعال کردن باشگاهها و انجمنهای غیررسمی است چراکه در فضای رسمی به ویژه مدرسه آزاد اندیشی و تفکر از جوانان گرفته میشود.
این مقام مسئول خاطرنشان کرد: تا اصلاح فضاهای رسمی آموزشی که وعده آن نیز داده شده، بهترین کار این است که برای انجمن های فکری امین و باشگاههای فکری برنامهریزی کنیم تا جوانان در یک فضای غیر رسمی قرصت خودسازی پیدا کنند.
به نام خدا
به دلائل زیرباید ضرب الاجل چند ماهه جهت مذاکرات هسته ای ایران با5+1ازسوی جمهوری اسلامی ایران تعیین شود تا طرف مقابل بیشتراز این ایران وملت ما را به بازی نگیرد:
1-ایران مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد بلکه مذاکره را جهت دستیابی به حقوق حقیقی خود و... دنبال می نماید.
2-مذاکرات باید ثمرات داشته باشد وباگذشت سال های طولانی بویژه دردوره 6ماهه تعیین شده از سوی غرب( که جناب آقای دکترظریف باتیم خود از سوی ایران عهده دار مذاکرات می باشد )، نتیجه وثمره قابل اعتنایی در مذاکرات هسته ای ایران با5+1 حاصل نشده است وکاربی ثمر لغواست ووکارلغواز عاقل وعقلاء قبیح است.
3-طرف مقابل قصدجدی برحل مناقشات هسته ای ندارد وسوء نیت وکارشکنی آنها ثابت شده است .
4- 5+1 در مذاکرات به دنبال باج گیری از ایران(جمهوری اسلامی ایران)است واین ویژگی در تمام مذاکرات هسته ای ما باآنها محرز وآشکار است.
5-خاطره تلخ تعلیق در زمان دولت آقای سیدمحمدخاتمی(دوره اصلاحات) گواه روشن است که آنها نیات شیطانی دارند واگر مداخله وبرخورد قاطع وحکیمانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نبود ، همه اهداف شوم خودرا به بهانه مسائل هسنه ای عملی می کردند ولی ومکروا ومکرالله والله خیر الماکرین!!!.
6-غرب به معنی عام آن ، دست از خوی استکباری واستعماری ودشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران واسلام اصیل و...برنداشته است لذا اعتماد به آنها دور از عقل وخرد وحزم واحتیاط و...است.آیا میتوان به بهانه لغو تحریم ها به هر صورتی ودر هرزمانی وبا هرضرر و زیانی به مذاکرات با 5+1 ادامه داد؟!!!!به اصطلاح اصولی دفع ضررعقلائی محتمل ،لازم است. درین مذاکراتی که تیم هسته ای ایران با5+1 به ریاست جناب دکتر ظریف ،درجریان است بنابر گفته های کارشناسان ومطلعین، نه تنها دستاورد روشنی نداشته بلکه از جهات عدیده ای دچار خسارت و...شدیم. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!!. دفع ضرر مسلم ، به طریق اولی لازم است.
7-ابهامات زیادی در مذاکرات کنونی وجود دارد که پاسخ های روشنی از سوی مسئولین هسته ای به ملت ایران داده نشده است.بخش عمده این ابهامات ناشی از برخوردهای منفعلانه تیم مذاکره ما می باشد.
8-اقتدار بالای سیاسی و نظامی ایران به درجه ای است که می تواند مسیرمذاکرات تحمیلی رابه نفع ایران وملت ایران رقم زند.
9-نباید فراموش کنیم که اساس مذاکرات یک مستمسکی بیش نیست. غرب مسائل هسته ای را بهانه ای قرار داده است که ازاین طریق جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار ومحدودیت و... قرار دهد. بنابراین ما باید دراین مذاکرات هسته ای تحمیلی، همانند جنگ تحمیلی با اقتدارهمه جانبه وارد صحنه کارزار شویم وبه گونه ای باید وارد میدان شویم که ابتکارعمل در دست جمهوری اسلامی ایران باشد نه اینکه خدای نخواسته تسلیم خواسته های غرب باشیم .بنابراین باید یک ضرب الاجلی برای غرب از طرف ایران تعیین شود تا بیشترازاین جولان ندهند ورجز خوانی نکنند.
10-مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بارها وبارها فرمودند که به آمریکا وغرب اعتمادی نیست. فرمودند که آنها در عهدشکنی ونقض پیمان ها مسبوق به سابقه هستند.اگربه فرض بعید بهانه مسائل هسته ای حل شود ، ده ها بهانه دیگر را طراحی کرده وآماده دارند. لذا شرط عقل ودین واحتیاط ... این است که به منابع وسرمایه های عظیم داخلی تکیه نماییم وبا ایمان به خدای متعال باقاطعیت تمام ، مسیر فعلی مذاکرات تحمیلی هسته ای را با تعیین ضرب الاجل از سوی جمهوری اسلامی ایران عوض کنیم .امید است که ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر حسن روحانی وجناب آقای دکتر ظریف ودست اندرکاران دیگر مسائل هسته ای به این نکات ذکر شده از بنده به عنوان یک شهروند ایرانی توجه خردمندانه داشته باشند.
متن از سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی
****************************************************************************************************
**گروه 1+5 (شامل انگلیس، فرانسه، آمریکا، روسیه و چین به همراه آلمان)

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، جان کری، وزیر خارجه آمریکا در دفاع از سیاست خارجی باراک اوباما، رئیس جمهور گفت که وی توانست با وضع تحریمها برنامه هستهای ایران را متوقف کرده آن را به عقب براند. وی در گفتوگو با برنامه «نیوز آور» شبکه خبری پیبیاس نیوز با بیان اینکه اوباما با ایران تعامل داشت، گفت پیش از دوران ریاست جمهوری وی آمریکا با ایران در نقطه مقابل قرار داشته و ایران در حال گسترش یک برنامه اتمی بوده که دنیا با آن مخالف بوده است.
کری افزود: «اما رئیس جمهور رشتهای از تحریمها را وضع کرد که در واقع نوعی توانمندی برای کشاندن ایران پای میز مذاکره بود. ما اکنون در میانه مذاکرات هستیم. همه موافقند که نظام تحریمها استوار به جای مانده است. سلاحهای هستهای یا برنامه هستهای ایران مهار و به عقب رانده شده است و ما زمان گریز ایران را افزایش دادهایم، این یک موفقیت است».
********************************************************
به گزارش سرویس بین الملل باشگاه خبرنگاران؛ برخی کارشناسان می گویند این حیوان مانند روباه است، اما از نظر ژنتیکی پیشرفته است.آنها معتقدند که علت این امر کثرت اجساد تجزیه شده و ژنتیک آنهاست.


وی با اعلام اینکه وضعیت مغزی آیت الله مهدوی کنی بصورت لحظه به لحظه با پروفسور سمیعی چک می شود خاطرنشان کرد: پروفسور سمیعی نسبت به بازگشت مغز آیت الله مهدوی کنی ابراز امیدوری کرده اند و احتمال آن را بسیار بالا دانسته اند.
فرزند آیت الله مهدوی کنی با بیان اینکه تیم پزشکی دقیقه به دقیقه آخرین تحرکات مغز رئیس مجلس خبرگان را به پروفسور سمیعی اطلاع میدهند، افزود: پروفسور سمیعی گفته اند که بدن ایشان در حال بازیابی است و نیاز به زمان است تا مغز ایشان بازگردد.
همچنین دکتر صفی، رئیس تیم پزشکان آیتالله مهدویکنی اظهار داشت: وضعیت آیت الله مهدویکنی از دیروز تا بحال تغییری نداشته است. سیتیاسکن از مغز ایشان صورت گرفته که نشان میدهد در زمانی که خون به مغز ایشان نرسیده آسیب جدی وارد شده و ایشان همچنان در کمای عمیق هستند.

به گزارش جهان نیوز به نقل از کیهان، ماجرا به اعتراض مردم و علمای مشهد- و به تعبیر برخی و از جمله بیانیهنویسان «عدهای بیکار و متوهم» - به سفر استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی به نام «جیمز کلی کلارک» باز میگردد. کلارک محقق ارشد موسسه مذاهب کلارک کافمن در دانشگاه گرند رپیرز آمریکاست. او از مجریان پروژه «دین جهانی» است.
پروژهای که درصدد انحراف ادیان آسمانی و به ویژه اسلام از ماهیت اصلی خود و تبدیل به دینی تازه یا همان «اسلام آمریکایی» است که امام راحل بارها درباره خطر آن هشدار داده بودند. بر اساس این پروژه - که کلارک یکی از تلاشگران اصلی تحقق آن است- دین هیچ نقشی در حاکمیت ندارد و احکام اجتماعی مانند قصاص، ارث و... باید از متون دینی حذف شوند!
کلارک دراینباره تلاش کرده و از جمله درباره ارتداد از جامعه دیندار میخواهد که منکران خدا را به رسمیت شمرده و محترم بدارند! وی به همین دلیل و به استناد یک گزارش حقوق بشری، ایران را ناقض حقوقبشر و حقوق اولیه انسانها معرفی میکند! او از مدافعین جدی همجنسبازی است و دراینباره رساله و گفتارهای متعددی هم دارد و بارها به قوانین کشورهای اسلامی که این عمل شنیع را ممنوع میدانند حمله کرده است.
او در مقالهای تحت عنوان «ازدواج همجنسبازان، عیسی چه میکرد» خطاب به مسیحیان آمریکا مینویسد: «مسیحیان نباید عقاید خود را درباره ازدواج همجنسبازان به دیگران تحمیل کنند! بلکه باید از همجنسگرایان حمایت هم بکنند چرا که اگر مسیح امروز در میان ما بود چنین میکرد!»
کلارک برای بقای رژیم اسرائیل سعی بلیغی برای آشتی! میان مسلمانان و صهیونیستها بعمل آورده و در کتاب فرزندان ابراهیم، آزادی و تساهل در عصر منازعات مذهبی تلاشهایش را تئوریزه میکند. از دید او نیم قرن کشتار مسلمین توسط رژیم اسرائیل، اختلافی مذهبی است و با آشتی و تساهل حل میشود!
او که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در مقاله خود با عنوان «مهمترین موضوع سیاسی امروز» سعی کرد نظر مردم و کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا را به مسائل مهم جلب کند، امنیت اسرائیل را در زمره این مسائل دانست و نوشت: «اگر حقوق برابر به عربها داده شود، چگونه اسرائیل میتواند دولتی یهودی باقی بماند؟ اگر سرزمینهای اشغالی حائلی میان اسرائیلیها و عربهای مسلح و بیشمار ] !![ نداشته باشد، چگونه اسرائیل کوچولو نسبت به امنیت خود امید داشته باشد؟»
او البته سه سال قبل هم مهمان کنفرانس «مواجهه با فردا» به میزبانی شیمون پرز در سرزمینهای اشغالی بوده و به گفته خودش افرادی مثل تونی بلر، نتانیاهو، ناتان شارانسکی (رئیس آژانس یهود) و... از مدعوین و عوامل اصلی آن بودهاند.
این فرد با چنین هویت و پیشینهای - که بیشتر به یک مامور تمامعیار در حوزه اندیشه و فلسفه ادیان شباهت دارد- برای «بررسی و تبیین اندیشههای شهید مطهری» به ایران دعوت شده است!! بانیان این همایش بنیاد علمی فرهنگی استاد شهید مطهری با همکاری مجمع عالی حکمت اسلامی و دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی هستند! و جای تاسف است که نام برخی چهرههای موجه و نامدار در بین مسئولان این مجموعه دیده میشود.
این شخص پس از «تبیین اندیشههای شهید مطهری»! راهی مشهد میشود تا لابد در آنجا هم به تبیین سیره علمی و عملی امام رضا(ع) بپردازد!
امری که با هوشیاری مردم و علمای مشهد - که هوشمندانهتر از قم عمل کردند- ناکام ماند و به لغو برنامه وی منتهی شد. پس از لغو این برنامه، جهاد دانشگاهی مشهد - که متولی برنامههای مشهد جناب فیلسوف حامی همجنسبازان است- مبادرت به انتشار فحشنامهای تمامعیار علیه آنان که غیرت و دغدغه دینی دارند نمود و بیمحابا آنان را افراطی، جاهل، خبیث و... خواند!
تاسفبار آنکه این بیانیه از سوی یک تشکل دانشگاهی که باید در قید و بند اندیشه و استدلال باشد صادر شد و تازه طی آن مخالفان بیسواد و نادان معرفی شدهاند. اکنون باید از دعوتکنندگان قم و جهاد مشهد که بیانیه سرشار از نزاکت و ادب صادر کرده پرسید؛ اگر وی را با شناخت کامل دعوت کردهاید، چرا از بیان عملکرد وی آشفته میشوید و فحشنامه صادر میکنید؟!
کدام نکته غامض و گفته نشده در اندیشه شهید مطهری است که توسط کلارک حامی رژیم صهیونیستی و مدافع همجنسبازان کشف و حل شد!؟ و اگر اهل اندیشه نیستید، چرا به آنان که از شما بیشتر میدانند میتازید و توهین میکنید!؟ باید دانست آمریکا سالهاست سعی در اجرای پروژه «اسلام رحمانی» و نفی احکام اجتماعی و جهادی اسلام با بهرهگیری از عناصر ضعیفالنفس و بیسواد در سطح جهان دارد و رفت و آمد گاه و بیگاه عناصری چون کلارک با وساطت و دعوت برخی از همین گروه و پنهان داشتن هویت و ماهیت فکری و فردی مدعوین از بزرگان حوزه و دانشگاه و اهل اندیشه صورت میپذیرد تا همهچیز همانگونه که در بیانیه جهاد دانشگاهی مشهد هم گفته شده به نام بزرگان و در اصل به کام عوامل مستقیم و غیرمستقیم پروژه «اسلام رحمانی» تمام شود. هوشیاری بزرگان اندیشه در حوزه و دانشگاه حداقل انتظار و عامل خنثی شدن این روند شوم و بدفرجام است.
مرکز تخصصی قرآنی
(به سایت گروه قرآنی امام رضا شهرک رضوی بسطام خوش آمدید)
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 85
تفسیر آیه 32 از سوره حج
ذَلِک وَ مَن یُعَظمْ شعَائرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ(32)
ترجمه : |
32 - (اینگونه است مناسک حج ) و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد این کار نشانه تقواى دلهاست .
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 94
تفسیر: |
تعظیم شعائر الهى نشانه تقواى دلها است
از آنجا که در آخرین آیات بحث گذشته تاءکید روى مساءله توحید و اجتناب از هر گونه بت و بت پرستى شده بود، آیات مورد بحث نیز همین مساءله مهم را دنبال کرده مى گوید:
((مراسم حج و گفتن لبیک را در حالى انجام دهید که قصد و برنامه شما خالص براى خدا باشد، و هیچگونه شرکى در آن راه نیابد)) (حنفاء لله غیر مشرکین به ).
((حنفاء)) جمع ((حنیف )) به معنى کسى است که از گمراهى و انحراف به استقامت و اعتدال تمایل پیدا کند، و به تعبیر دیگر بر صراط مستقیم گام بر دارد (زیرا ((حنف )) - بر وزن صدف - به معنى تمایل است ، و تمایل از هر گونه انحراف نتیجه اش قرار گرفتن بر صراط مستقیم است ).
و به این ترتیب آیه فوق مساءله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلى در حج و عبادات به طور کلى یادآور مى شود، چرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتى است که هیچگونه انگیزه غیر خدائى و شرک در آن نباشد.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم در پاسخ سؤ ال از تفسیر حنیف فرمود: هى الفطرة التى فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله قال فطرهم الله على المعرفة : ((حنیف آن فطرت الهى است که مردم را بر آن آفریده و دگرگونى در آفرینش خدا نیست سپس فرمود: خدا توحید را در سرشت انسانها قرار داده است )).
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 95
تفسیرى که در این روایت وارد شده در واقع اشاره به ریشه اصلى اخلاص یعنى فطرت توحیدى است ، که قصد قربت و محرک الهى نیز از آن سرچشمه مى گیرید.
سپس ترسیم بسیار گویا و زنده اى از وضع حال مشرکان و سقوط و بدبختى و نابودى آنها مى کند و چنین مى گوید: کسى که شریک براى خدا قرار دهد گوئى از آسمان به زمین سقوط کرده ، و در این میان پرندگان (مردار خوار) او را در وسط زمین و آسمان مى ربایند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مرده خوارى مى افتد) و یا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد) تندباد او را به مکان دورى پرتاب مى کند)) (و من یشرک بالله فکانما خر من السماء فتخطفه الطیر او تهوى به الریح فى مکان سحیق .
در حقیقت آسمان کنایه از ((توحید)) است و شرک سبب سقوط از این آسمان مى گردد، طبیعى است در این آسمان ستارگان مى درخشند و ماه و خورشید مى تابند و خوشا به حال کسى که اگر در این آسمان همچون آفتاب و ماه نیست لااقل همانند ستاره درخشانى است اما هنگامى که انسان از این علو و رفعت سقوط کند گرفتار یکى از دو سرنوشت دردناک مى شود: یا در وسط راه قبل از آنکه به زمین سقوط کند طعمه پرندگان لاشخور مى گردد، و به تعبیر دیگر با از دست دادن این پایگاه مطمئن در چنگال هوا و هوسهاى سرکش گرفتار مى شود که هر یک از آنها بخشى از هستى او را مى ربایند و نابود مى کنند.
و یا اگر از دست آنها جان به سلامت ببرد به دست طوفان مرگبارى مى افتد که او را در گوشه اى دور دست آنچنان بر زمین مى کوبد که بدنش متلاشى و
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 96
هر ذره اى از آن به نقطه اى پرتاب مى شود و این طوفان گویا کنایه از شیطان است که در کمین نشسته !.
مسلما کسى که از آسمان سقوط مى کند، قدرت تصمیم گیرى را از دست مى دهد، با سرعت و شتابى که هر لحظه فزونى مى گیرید به سوى نیستى پیش مى رود و سرانجام محو و نابود مى گردد.
آرى کسى که پایگاه آسمان توحید را از دست داد دیگر نمى تواند زمام سرنوشت خود را به دست گیرد، و هر چه در این مسیر جلوتر مى رود شتابش در سقوط فزونى مى یابد و سرانجام تمام سرمایه هاى انسانى خود را از دست خواهد داد.
راستى تشبیهى گویاتر و زنده تر از این تشبیه براى شرک پیدا نمى شود.
این نکته نیز قابل توجه است که امروز ثابت شده که انسان در حال سقوط آزاد هیچگونه وزنى ندارد، و لذا براى تمرین حالت بى وزنى براى مسافران فضائى از سقوط آزاد استفاده مى کنند، حالت اضطراب فوق العاده اى که انسان در لحظات سقوط پیدا مى کند به علت همین مساءله بى وزنى است .
آرى کسى که از ایمان به سوى شرک روى مى آورد و تکیه گاه مستقر و ثابت خود را از دست مى دهد گرفتار چنین حالت بى وزنى در درون روح و جان خود مى شود، و به دنبال آن اضطراب فوق العاده اى بر وجود او حاکم مى گردد.
آیه بعد بار دیگر یک جمع بندى روى مسائل حج و تعظیم شعائر الهى کرده مى گوید: ((مطلب چنین است که گفته شد)) (ذلک ).
((و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد و به نشانه هاى آئین خدا و پرچمهاى اطاعت او، احترام بگذارد این از تقواى دلها است )) (و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب ).
((شعائر)) جمع ((شعره )) به معنى علامت و نشانه است ، بنابراین ((شعائر
الله )) به معنى ((نشانه هاى پروردگار)) است که شامل سر فصلهاى آئین الهى و برنامه هاى کلى و آنچه در نخستین برخورد با این آئین چشمگیر است و از جمله مناسک حج مى باشد که انسان را به یاد خدا مى اندازد. تقوا و روح پرهیزگارى و احساس مسؤ لیت در برابر فرمانهاى الهى چیزى است که کانون آن قلب و روح آدمى است ، و از آنجا است که به جسم سرایت مى کند، لذا مى توان گفت که احترام و بزرگداشت شعائر الهى از نشانه هاى تقواى دل است . عرض کرد یا رسول الله انها هدى !: ((اى پیامبر خدا این قربانى است ))! فرمود: ارکبها ویلک !: ((واى بر تو مى گویم سوار شو))!. مى شود. آیه 34 - 35
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 97
گر چه بدون شک ((مناسک حج )) از جمله شعائرى است که در این آیه مقصود بوده است ، مخصوصا مساءله قربانى که در آیه 36 همین سوره صریحا جزء شعائر محسوب گردیده جزء آن است ولى روشن است که با این حال عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامى به قوت خود باقى است و هیچگونه دلیلى بر تخصیص آن به خصوص قربانى یا همه مناسک حج وجود ندارد، بخصوص اینکه قرآن در مورد قربانى حج با ذکر کلمه ((من )) که براى ((تبعیض )) است این حقیقت را گوشزد کرده که قربانى یکى از آن شعائر است ، همانگونه که در مورد ((صفا و مروه )) نیز در آیه 158 سوره بقره مى خوانیم که ((آنهم از شعائر الهى است )) (ان الصفا و المروة من شعائر الله ).
کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او مى اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلها است .
این نکته نیز قابل توجه است که منظور از ((بزرگداشت )) - آنچنان که بعضى از مفسران ظاهر بین گفته اند - بزرگى جسمانى قربانى و مانند آن نیست ، بلکه حقیقت تعظیم آن است که مقام و موقعیت این شعائر را در افکار و اذهان و ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنها است به جاى آورند.
ارتباط این عمل با تقواى دلها نیز روشن است ، زیرا علاوه بر اینکه تعظیم جزء عناوین قصدیه است ، بسیار مى شود که افراد متظاهر یا منافق تظاهر به تعظیم شعائر مى کنند، ولى چون از تقواى قلب آنها سرچشمه نمى گیرد بى ارزش است تعظیم و بزرگداشت حقیقى از آن کسانى است که تقواى دل دارند. و مى دانیم
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 98
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود التقوى هاهنا: ((حقیقت تقوا اینجا است ))! (تفسیر قرطبى جلد 7 صفحه 4448).
از بعضى از روایات چنین استفاده مى شود که گروهى از مسلمانان عقیده داشتند هنگامى که شترى یا یکى دیگر از چهار پایان به عنوان قربانى تعیین مى شد و از راههاى دور و نزدیک آن را با خود به سوى احرامگاه ، و از آنجا به سوى سرزمین مکه مى آوردند، نباید بر آن مرکب سوار شد، و نباید شیر آن را بدوشند و از آن استفاده کنند، و به کلى آن را از خود جدا مى پنداشتند، قرآن این تفکر خرافى را نفى کرده ، مى گوید:((از براى شما در این حیوانات قربانى منافع و سودهائى است تا زمان معین (یعنى تا روز ذبح آنها) فرا رسد)) (لکم فیها منافع الى اجل مسمى ).
در حدیثى مى خوانیم که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در طریق مکه از کنار مردى عبور کرد که با نهایت زحمت گام برمى داشت در حالى که شترى همراه داشت و کسى بر آن سوار نبود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ارکبها: ((سوار بر آن شو))!
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 99
در روایات متعددى که از طرق اهلبیت رسیده نیز روى همین مطلب تاءکید شده است از جمله ((ابو بصیر)) از ((امام صادق )) (علیه السلام ) نقل مى کند که در تفسیر آیه فوق فرمود: ان احتاج الى ظهرها رکبها، من غیر ان یعنف علیها و ان کان لها لبن حلبها حلابا لا ینهکها: ((اگر نیاز به سوارى دارد بر آن سوار شود، ولى آن حیوان را به زحمت نیفکند، و اگر شیر دارد شیرش را بدوشد، اما براى دوشیدن شیر آن را در فشار قرار ندهد)).
در واقع دستور فوق دستورى است معتدل و حد وسط در میان دو کار افراطى و خارج از رویه ، از یکسو بعضى احترام حیوانات قربانى را اصلا نگاه نمى داشتند و گاه قبل از محل آنها را ذبح کرده و از گوشتشان استفاده مى نمودند که در آیه 2 سوره مائده از آن نهى شده (لا تحلوا شعائر الله و لا الشهر الحرام و لا الهدى و لا القلائد).
و از سوى دیگر بعضى آنچنان راه افراط را پیش مى گرفتند که به مجرد اینکه نام قربانى بر حیوان گذارده مى شد نه از شیر آن استفاده مى کردند و نه بر آن سوار مى شدند، هر چند از راه دور به سوى مکه مى آمدند که در آیه مورد بحث این معنى مجاز شمرده شده است .
تنها ایرادى که ممکن است بر تفسیر فوق گرفته شود این است که در آیات گذشته سخن از حیوانات قربانى در میان نبود، چگونه ضمیر به آن باز مى گردد؟
اما با توجه به اینکه حیوانات قربانى مسلما یکى از مصداقهاى شعائر الله است که در آیه قبل به آن اشاره شده و بعدا نیز خواهد آمد پاسخ این ایراد روشن
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 100
به هر حال در پایان آیه در مورد سرانجام کار قربانى چنین مى گوید: ((سپس محل آن خانه کعبه ، آن خانه قدیمى و گرامى است )) (ثم محلها الى البیت العتیق ).
و به این ترتیب مادام که حیوانات مخصوص قربانى به محل قربانگاه نرسیده اند مى توان از آنها بهره گرفت و پس از وصول به قربانگاه باید وظیفه قربانى کردن را درباره آنها انجام داد.
البته طبق آنچه فقها بر اساس مدارک اسلامى گفته اند، اگر قربانى مربوط به حج باشد در سرزمین ((منى )) باید ذبح شود، و اگر براى ((عمره مفرده )) باشد در سرزمین ((مکه ))، و از آنجا که آیات مورد بحث از مراسم حج سخن مى گوید باید ((بیت العتیق )) (خانه کعبه ) در اینجا به معنى وسیع کلمه باشد تا اطراف مکه (منى ) را نیز شامل گردد (دقت کنید).
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 101
آیه و ترجمه
وَ لِکلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسکاً لِّیَذْکُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الاَنْعَمِ فَإِلَهُکمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَلَهُ أَسلِمُوا وَ بَشرِ الْمُخْبِتِینَ(34)
الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُمْ وَ الصبرِینَ عَلى مَا أَصابهُمْ وَ الْمُقِیمِى الصلَوةِ وَ ممَّا رَزَقْنَهُمْ یُنفِقُونَ(35)
ترجمه : |
34 - براى هر امتى قربانگاهى قرار دادیم تا نام خدا را (به هنگام قربانى ) بر چهار پایانى که به آنها روزى داده ایم ببرند، و خداى شما معبود واحدى است در برابر فرمان او تسلیم شوید و بشارت ده متواضعان و تسلیم شوندگان را.
35 - همانها که وقتى نام خدا برده مى شود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مى گردد و آنها که در برابر مصائبى که به آنان مى رسد شکیبا و استوارند و آنها که نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق مى کنند.
تفسیر: |
مخبتان را بشارت ده
در ارتباط با آیات گذشته و از جمله دستور قربانى ممکن است این سؤ ال پیش آید که این چگونه عبادتى است که در اسلام تشریع شده که براى خدا و براى جلب رضاى او حیوانات را قربانى کنند مگر خداوند نیاز به قربانى دارد؟ و آیا این کار در ادیان دیگر نیز بوده است یا مخصوص مشرکان بوده ؟
قرآن براى روشن ساختن این مطلب در نخستین آیه مورد بحث مى گوید:
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 102
این منحصر به شما نیست که مراسم ذبح و قربانى براى خدا دارید ((ما براى هر امتى قربانگاهى قرار دادیم تا نام خدا را بر چهار پایانى که به آنها روزى داده ایم ببرند)) (و لکل امة جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله على ما رزقهم من بهیمة الانعام ).
((راغب )) در مفردات مى گوید: ((نسک )) به معنى ((عبادت )) و ((ناسک )) به معنى ((عابد)) است ، و مناسک حج یعنى مواقفى که این عبادت در آنجا انجام مى شود، یا به معنى خود این اعمال است .
ولى طبق گفته ((طبرسى )) در ((مجمع البیان )) و ((ابوالفتوح رازى )) در ((روح الجنان )) منسک (بر وزن منصب ) طبق احتمالى به معنى خصوص قربانى کردن از میان عبادات است .
بنابراین منسک هر چند مفهوم عامى دارد که عبادات دیگر مخصوصا مراسم حج را شامل مى شود ولى در آیه مورد بحث به قرینه ((لیذکروا اسم الله ...)) (تا نام خدا را بر آن ببرند) به معنى خصوص قربانى است .
به هر حال مساءله ((قربانى )) همیشه سؤ ال انگیز بوده است ، البته این سؤ الات بیشتر به خاطر مسائل خرافى پیش مى آمد که با این عبادت آمیخته شده ، مانند قربانى کردن مشرکان براى بتها با برنامه هاى خاصى که داشتند، ولى ذبح حیوان به نام خدا و براى جلب رضاى او که سمبلى براى آمادگى انسان براى فداکارى و قربانى شدن در راه او است ، سپس استفاده کردن از گوشت آن براى اطعام فقراء و مانند آن امرى است منطقى و کاملا قابل درک .
ولذا در پایان آیه مى فرماید: ((خداى شما معبود واحدى است )) (و برنامه او هم برنامه واحدى است ) (فالهکم اله واحد).
اکنون که چنین است در برابر فرمان او تسلیم شوید (فله اسلموا).
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 103
((و بشارت ده متواضعان در برابر فرمانهاى پروردگار را)) (و بشر المخبتین ).
سپس در آیه بعد صفات ((مخبتین )) (تواضع کنندگان ) را در چهار قسمت که دو قسمت جنبه معنوى و روانى دارد و دو قسمت جنبه جسمانى توضیح مى دهد: نخست مى گوید: ((آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى شود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مى گردد)) (الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم ).
نه اینکه از غضب او بى جهت بترسند، و نه اینکه در رحمت او شک و تردید داشته باشند، بلکه این ترس به خاطر مسؤ لیتهائى است که بر دوش داشتند و شاید در انجام آن کوتاهى کرده اند، این ترس به خاطر درک مقام با عظمت خدا است که انسان در مقابل عظمت خائف مى گردد.
دیگر اینکه ((آنها در برابر حوادث دردناکى که در زندگیشان رخ مى دهد صبر و شکیبائى پیش مى گیرند)) (و الصابرین على ما اصابهم ).
عظمت حادثه هر قدر زیاد و ناراحتى آن هر قدر سنگین باشد در برابر آن زانو نمى زنند، خونسردى خود را از دست نمى دهند، از میدان فرار نمى کنند، ماءیوس نمى شوند، لب به کفران نمى گشایند و خلاصه ایستادگى مى کنند و پیش مى روند و پیروز مى شوند.
سوم و چهارم اینکه آنها نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند (و المقیمى الصلوة و مما رزقناهم ینفقون ). از یکسو ارتباطشان با خالق جهان محکم است و از سوى دیگر پیوندشان با خلق خدا مستحکم . و از این توضیح به خوبى روشن مى شود که مساءله اخبات و تسلیم و تواضع که از صفات ویژه مؤ منان است تنها جنبه درونى ندارد بلکه باید آثار آن در همه اعمال ظاهر و آشکار شود.
تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 104
![]() |
.: Weblog Themes By Pichak :.